متن بروشور فلسفه گریه بر شهدا و اقامه عزای حسینی
تهیه شده توسط معاونت پژوهش مدرسه علمیه فاطمیه پاکدشت
از آثار شهید مطهری
به مناسبت ایام اربعین
بسمه تعالی
آیا تاکنون فكر كردهايد كه فلسفه اينكه بايد عزادارى امام حسين عليه السلام هرسال تجديد بشود چيست؟ عزادارى معمولى در افراد عادى، اسلام مىگويد سه روز است؛ يعنى اگر كسى پدر يا برادرش مرد سه روز به عنوان يك فرد عزادار در خانه مىنشيند، مسلمين هم وظيفه دارند به تسليت او بروند و بعد از سه روز بايد غائله را خاتمه بدهد. تنها موضوعى كه گفتهاند براى هميشه بايد آن را احيا كنيد و برايش بگرييد، آن را زنده نگه داريد و نگذاريد فراموش بشود، مسئله عزادارى حسين بن على است، چرا؟ آيا حسين بن على نيازى دارد كه ما و شما بياييم بنشينيم برايش گريه كنيم، مثلًا تشفّى قلبى پيدا مىكند، العياذ باللَّه عقدههاى دلش خالى مىشود؟ يا عقدههاى دل فاطمه زهرا و يا حضرت امير خالى مىشود؟ اصلًا آنها عقده دل دارند كه بخواهند خالى كنند؟ امام صادق فرمود: سوره والفجر را بخوانيد كه سوره جد ما حسينبنعلى است. گفتند:
آقا به چه مناسبت؟ فرمود: آيات آخر سوره والفجر: يا ايَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعى الى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً. فَادْخُلى فى عِبادى. وَ ادْخُلى جَنَّتى اى صاحب نفس آرام! به سوى پروردگارت بازگرد، تو از پروردگارت خشنودى، عقدهاى در روح تو وجود ندارد.
تو آگاهانه كار خودت را انجام دادى، از كار خودت هم خوشحالى. خدا از تو راضى است. حالا برو در زمره بندگان خاص من، در زمره بندگان ما باش. حسين رفت نزد پدر و برادر و مادر و جد بزرگوارش، آنها در يك سعادتى هستند كه براى ما قابل تصور نيست. عقدهاى ندارند كه ما بخواهيم براى تشفّى عقده آنها كارى كرده باشيم.
پس مسئله چيست؟ تشفّى اين است كه اسلام اصلى دارد به نام اصل عدل: انَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسانِ وَ ايتاءِ ذِى الْقُرْبى وَ يَنْهى
عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ اسلام اصلى دارد به نام مبارزه با ظلم و ستمگرى، اصلى دارد به نام حماسه شهادت. حسين سمبل احياى عدالت اسلام است. حسين سمبل مبارزه با ظلم در دنياى اسلام است، حسين حماسه شهادت است، حسين شعار عدالت اسلامى است، شعار عدالت است. تا شما نام حسين را زنده نگه مىداريد، يعنى ما طرفدار عدالت اسلامى هستيم. اينكه پرچم سياه بالاى خانهتان مىزنيد يعنى من وابسته به حسينم، كدام حسين؟ همان حسينى كه در راه عدالت شهيد شد. پس من وابسته به عدالت اسلامىام. من وابسته به حسينم، كدام حسين؟ همان حسينى كه در راه خدا هرچه داشت داد، آن حسينِ پاكباخته در راه خدا. پس من طرفدار پاكباختگى در راه خدا هستم. خود همين شعار است. اسم بچهتان را هم كه حسين مىگذاريد- اگر توجه داشته باشيد- مىخواهيد اين شعار را زنده نگه داريد.
اين است كه به ما گفتند نگذاريد اين [حادثه] فراموش بشود. سال به سال اين خاطره را تجديد كنيد. وقتى كه اين خاطره را تجديد مىكنيد متن وقايع را براى يكديگر بازگو مىكنيد. وقتى متن وقايع را بازگو مىكنيد مىبينيد چگونه است كه حسين براى عدل اسلامى قيام كرد و در مقابل ظلم ايستادگى كرد؛ صحنهاى و حماسهاى مىبينيد كه نظيرش در همه دنيا هرگز وجود ندارد. اين هم خودش تعظيم شعائر است. سوره حج،آیه 32: ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَانَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلوبِ هركسى كه شعارهاى الهى را زنده كند و بزرگ بشمارد اين نشانه آن است كه قلبى پاك و متقى و پرهيزكار دارد.
آرى امام حسين عليه السلام در دل هر مسلمان حقيقتخواه و عدالتخواهى جا دارد. انَّ لِلْحُسَيْنِ مَحَبَّةً مَكْنونَةً فى قُلوبِ الْمُؤْمِنينَ همانا حسين بن على يك محبت مرموز و پنهانى در دل هر مؤمنى دارد، چرا؟ خيلى واضح است، چون هر مؤمنى در دلش يك علاقهاى به اسلام دارد؛ چون به اسلام علاقه دارد حسين را كه در راه جانبازى اسلام مىبيند كه جان و مال و فرزندان و همه چيزش را در راه اسلام فدا كرد از اسلام جدا نمىبيند و اسلام را از حسين جدا نمىبيند.
به آن مقدار كه خودش را وابسته به اسلام مىبيند وابسته به حسين بن على عليه السلام مىبيند. نه تنها ابا عبداللَّه، همه كسانىكه در راه خدا و در ركاب اباعبداللَّه عليه السلام شهيد شدند همينطور هستند.( مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج25، ص371- 369)
يكى از مسائل مربوط به سيدالشهداء مسأله گريه است. بايد مسأله گريه و خنده از چند نظر بررسى شود: يكى از نظر اينكه از مختصات و ویژگی خاصه انسان به شمار رفته است ، ديگر از نظر علل و ریشه های جسمى و روحى، سوم از نظر آثار و عوارض جسمى و روحى، چهارم از نظر اخلاقى و عقيده علماى اخلاق و آداب، پنجم از نظر آثار اجتماعى خنده و گريه، ششم انواع خندهها و گريهها و آيا همه خندهها خوب است و همه گريهها بد يا نه؟ و اينكه نوع گريه بر امام حسين لذتبخش است و به قلب صفا و روشنى مىدهد، و بايد مقايسهاى شود بين مكتب امام حسين و مكتبهاى خنده و كمدى و اشارهاى شود به فيلمهاى كمدى و فيلمهاى تراژدى و اشعارى كه شعراى ما در باب گريه و مدح آن گفتهاند مثل اينكه:
گريه بر هر درد بىدرمان دواست
چشم گريان چشمه فيض خداست
خنده و گريه مظهر شديدترين حالات احساسى انسان است. آن وقتى كه كسى بتواند مالك خنده و گريه مردمى بشود، به حقيقت مالك قلب آنها شده و با عواطف آنها بازى مىكند. كارهاى قلبى غير از كارهاى عقلى است. تاكنون با قلبهاى مردم از راه گريه بر سيدالشهداء بازى شده بدون اينكه تحت كنترل عقل بيايد و هدف داشته باشد. تنها هدف داشتن كافى نيست، نظم و سازمان هم لازم است.
گريه هم همه جا از اثر اندوه و غم نيست و براى همه اتفاق افتاده و چشيدهاند لذت گريه شوق را، و منظره اشك شوق يكى از بهترين مناظر است.( مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج17، ص479-478 ) سخن را به اين شعر حافظ ختم مىكند:
شاعر عرب مىگويد: اگر اشك نبود سرزمين وداع آتش مىگرفت (كليله و دمنه).
سعدى مىگويد:
بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران
كز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران
در صدر اسلام در ميان شهداى زمان پيامبر، آن كه از همه بيشتر درخشيد و به او لقب «سيدالشهداء» يعنى سالار شهيدان دادند، جناب حمزة بن عبدالمطّلب عموى بزرگوار رسول اكرم بود كه در احد شهيد شد. وقتى كه پيامبر اكرم از احد برگشت به مدينه، ديد در خانه همه شهدا گريه هست جز خانه جناب حمزه؛ حضرت فقط يك جمله فرمود: «امّا حَمْزَةُ فَلا بَواكى لَهُ» يعنى همه شهدا گريهكننده دارند جز حمزه كه گريهكننده ندارد. تا اين جمله را فرمود، صحابه رفتند به خانههايشان و گفتند: پيامبر فرمود حمزه گريهكننده ندارد. زنانى كه براى فرزندان خودشان يا شوهرانشان يا پدرانشان يا برادرانشان مىگريستند، به احترام پيامبر و به احترام جناب حمزة بن عبدالمطّلب آمدند به خانه حمزه و براى حمزه گريستند؛ و بعد از اين ديگر سنت شد هركس براى هر شهيدى كه مىخواست بگريد، اول مىرفت خانه جناب حمزه و براى او مىگريست.
اين جريان نشان داد كه اسلام با اينكه با گريه بر ميّت (ميّت عادى) چندان روى خوشى نشان نداده است، مايل است كه مردم بر شهيد بگريند، زيرا شهيد حماسه آفريده است و گريه بر شهيد، شركت در حماسه او و هماهنگى با روح او و موافقت با نشاط او و حركت در موج اوست.
بعد از حادثه عاشورا و شهادت امام حسين عليه السلام كه همه شهادتها را تحتالشعاع قرار داد، لقب «سيدالشهداء» به ايشان انتقال يافت. البته به جناب حمزه هم سيدالشهداء گفته و مىگوييم ولى سيدالشهداى مطلق، امام حسين است.یعنى جناب حمزه سيدالشهداى زمان خودش است و امام حسين عليه السلام سيدالشهداى همه زمانهاست و
قبل از شهادت امام حسين آن شهيدى كه سمبل گريه بر شهيد بود و گريه بر او مظهر شركت در حماسه شهيد و هماهنگى با روح شهيد و موافقت با نشاط شهيد به شمار مىرفت جناب حمزه بود، و بعد از شهادت امام حسين اين مقام به ايشان انتقال يافت. (مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج24، ص 466-465)
براى على بن الحسين فرصتى نظير فرصت امام اباعبد اللَّه پدر بزرگوارش پيدا نشد، بعضى خيال كردهاند امام زين العابدين چون در مدتى كه حضرت بعد از پدر بزرگوارشان حيات داشتند قيام به سيف نكردند، پس گذاشتند قضايا فراموش شود.
ابداً [چنين نيست]، آن حضرت از هر بهانهاى استفاده مىكرد كه اثر قيام پدر بزرگوارش را زنده نگه دارد. آن گريهها كه گريه مىكرد و يادآورى مىنمود براى چه بود؟ آيا تنها يك حالتى بود مثل حالت آدمى كه فقط دلش مىسوزد و بىهدف گريه مىكند؟! يا مىخواست اين حادثه را زنده نگه دارد و مردم يادشان نرود كه چرا امام حسين قيامكرد و چه كسانى او را كشتند؟ اين بود كه گاهى امام گريه مىكرد، گريههاى زيادى.
روزى يكى از خدمتگزارانش عرض كرد: آقا! آيا وقت آن نرسيده است كه شما از گريه باز ايستيد؟ (فهميد كه امام براى عزيزانش مىگريد.) فرمود: چه مىگويى؟! يعقوب يك يوسف بيشتر نداشت، قرآن عواطف او را اينطور تشريح مىكند: وَابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ (سوره یوسف، آیه 84: چشمانش از گريه ناشى از غم فراق يوسف سفيد شد). من در جلوى چشم خودم هجده يوسف را ديدم كه يكى پس از ديگرى بر زمين افتادند.( مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج18، ص34-33)
منبع: مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى( کتب پانزده گفتار، حماسه حسینی، قیام و انقلاب مهدی(عج) و سیری در سیره ائمه اطهار علیه السلام)
آخرین نظرات